Wednesday, June 3, 2009

مثبت يا منفی

مثبت يا منفی. دو روی يک جواب که يکی برنامه ی زندگيت را زير و رو ميکند و ديگری ميگويد همه چيز مثل قبل است، همانطور ادامه بده. خودت را آماده کنی برای پريدن از آبشاری ديگر يا نه همانطور به شنا در رودخانه ادامه بدهی.ه
.
چند روزی را زندگی ميکنی در جوابی که خودت فکر ميکنی خواهی گرفت. در آن تصوير گاهی ميخندی و گاهی ميگريی و دايم متلاطمی. جسم و روحت. حتی نميدانی کدام را ميخواهی. ميخواهی تکه ی ديگری از انرژی و جانت را برای هميشه بدهی يا ندهی.ه
.
جواب را ميگيری. آبشاری در کار نيست همان رودخانه ی پرشتابی که خوب و بد شنايش ميکنی.ه
.
جواب را گرفتی. باری از دوشت برداشته شد. اما انگار هنوز دنبال چيزی ميگردی. چيزی که در آن چند روز با همه تلاطم ها، گاهی نوازشت ميکرد. نوازشی يگانه. انگار که آن جان دادن را دوست داشتی.ه
.
خدايا ازت ممنونم که در کنارمان هستی. اينکه تو هستی و اينکه من دوستت دارم، بخشی لذتبخش از زندگی من است که تحت تاثير شرايط و اتفاقی قرار نميگيرد. و اين چه خوب است.ه